دیدرو، در زمان حیات، نور دانش خویش را پنهان می داشت و شمار شاگردانش اندک بود. او، در نظر اغلب هم عصرانش، بیشتر ویراستار دایره المعارف بود تا آنچه سپس برای ما شد، یعنی مصنف کتاب های عمده. بسیاری از بهترین آثار او تنها پس از مرگش منتشر شد و، در این دویست سال اخیر، خوانندگان خوشبخت نوشته هایش اندک شمار بودند. او الهام بخش گوته و شیلر و نثرنویس محبوب مارکس بود. شوق و علاقه وافر هگل و مارکس و انگلس به آثار دیدرو کمک کرد تا این آثار در متون مقدس سوسیالیستی جایگاهی یابد. در نظر بعضی از رمانتیک های متاخر، وی یکی از نیروهای طبیعت و پیشاهنگ نظریه ای نو در زیباشناسی بود و هست. لیبرال ها نیز از مشاهده اومانیسم آزاداندیشانه ی او دلشاد بودند. این مرد شایسته آن است که بهتر شناخته شود.