جو پدری ندارد. مادرش به او در مورد پدرش چیزی نمی گوید. مردان زیادی به خانه ی آنها رفت و آمد دارند. وقتی جو بزرگ تر می شود مادر جو برای نگه داشتن معشوقش ، او را از خانه بیرون می کند. بعدا مربی او پدرش می شود و همسر مربی اش هم به طور طبیعی مادرش. نوتومب ما را از طریق دو کاراکتر به درون جهانی جادویی فرو می برد: نورمان ترنس ، یک شعبده باز معروف و جو ، پسری که سر و کله اش در خانه ی او پیدا می شود و به دنبال یک مربی است اما یک پدرخوانده پیدا می کند. و اما همانطور که از عنوان ادیپی کتاب پیداست ، رابطه ای بین پدر و پسر برقرار می شود که بین علاقه و رقابت در نوسان است ، و با حضور کریستینای اغواگر ، افزایش می یابد. آیا ادبیات نیز نوعی جادو نیست ، و نویسنده شعبده باز سخاوتمندی نیست که در حالی که داستان را نقل می کند ، واقعیت را معلق نگه می دارد؟ اما شعبده بازان همیشه بیش از یک ترفند در آستین خود پنهان می کنند و داستان جو و نورمان پایان غیر منتظره و غافلگیر کننده ای را برای خواننده خود آشکار می کند