ژنه در آثار نمایشی اش اصطلاح «معماری خلاء» را به کار می برد. هدف این پژوهش روشن کردن ساخت های مضمونی نمایشی این معماری با بررسی انواع گسست ها، فاصله ها و شفافیت های خلاء است که خود را در نوعی گسست از واقعیت نشان می دهد. این گسست از طریق «بازی» و نمایش آن در صحنه به شیوه های گوناگون و ابهام میان «واقعی» و «ناواقعی» انجام می گیرد. ژنه با براندازی شخصیت نمایشی به شیوه ی غایب و مستهلک سازی بی پایان آن در بازی انعکاس های آینه ای به شفافیتی بسیار فراتر از واقعیت اولیه خود آن دست می یابد. فضا و زمان ژنه ای با درهم شکستن زمان خطی، با توهم، با بازی و با ابهام، می کوشد خلاء واقعیت را در تمام سطوح نمایشی عامل کند و مضمون خلاء را به سرچشمه و غایت هرگونه آفرینش هنری تبدیل کند.