در «کافه ی خیابان گوته» قهرمان داستان کیانوش مستوفی، نوه میرزا یوسف، شخصیت اول رمان «دیلماج» است، بنابراین این کتاب به ادامه رمان «دیلماج» می پردازد. در ابتدای کتاب توضیحاتی درباره اسماعیل، پسر میرزایوسف داده می شود اما در ادامه، داستان به زندگی کیانوش مستوفی نوه میرزایوسف می پردازد. در داستان، سه دانشجو یک گروه مبارزه چپ را تشکیل می دهند که در ابتدا دیدی انقلابی ندارند اما در آینده شرایط عوض می شود و با این تغییر دید، یکی از اعضا به گروه خیانت می کند، گروه از هم می پاشد و به همین دلیل کیانوش به زندان می افتد. کیانوش بعد از آزادی از زندان، راهی آلمان می شود و فرد خیانتکار را در آلمان غربی پیدا می کند، اما زمانی به آن مرد می رسد که او آلزایمر گرفته و خود را یک کودک هفت ساله می پندارد. در چنین شرایطی دیگر انتقام معنایی ندارد، به همین دلیل کیانوش با همکاری یک نویسنده داستان های کودک که روای این رمان است، تلاش می کند با روش های مختلف و در واقع با مرور خاطرات مشترک، حافظه مرد را به او برگرداند تا مزه انتقام خود را به او بچشاند. زمان وقوع اتفاقات این رمان به هم ریخته است اما اکثر اتفاقات در دوره قاجار و پهلوی رخ می دهد، البته گریزی هم به بعد از انقلاب زده شده است. حوادث بعد از انقلاب در خارج از ایران اتفاق می افتد.