ما باید به مغزهایمان توجهکنیم. آنها ناخودآگاه رویدادهای اطراف ما را به داستانهای معناداری تبدیل میکنند که از تفکر ما و چگونگی زندگیمان خبر میدهند؛ اما مشکل اینجاست که داستانهایی که ذهن ما بهعنوان حقیقت به خورد ما میدهد همیشه هم درست نیستند. بدتر از آن، این داستانها به باورهای نادرستی دربارهی دیگران، جهان و خودمان تبدیل میشوند و ما را از پتانسیل واقعی خود باز میدارند؛ اما آنچه مهم است این است که ما میتوانیم افکارمان را تحتکنترل خود درآوریم، راهحلهای خلاقانهای کشف کنیم و نتایج خارقالعادهای را نیز در زندگیمان تجربه کنیم، اما در اینجا با یک خطر روبهرو هستیم: زندگی ما در تاریکی فرو میرود، زیرا در واقع مغزمان اغلب مسیرهای آشنا را به فضاهای باز ترجیح میدهد. مغز امنیت را در چیزهای آشنا مییابد. بنابراین به اتصالات عصبی آزموده که بر درستیای که قبلا همیشه جوابگو بوده متکی است. علاوهبرآن، مغز ما از لحاظ بیولوژیکی برای جلوگیری از تردید سیمکشی شدهاست و زیر سوال بردن ماهیت اصلی مشکلاتی که سالهاست با آنها دستوپنجه نرم کردهایم تهدیدی جدی برای آن بهشمار میآید. اما مایکل هایت و مگان هایت میلر خبرهای خوبی برایمان دارند: بهمحض اینکه بفهمیم افکارمان چگونه کار میکنند و چطور میتوانیم بهتر بیندیشیم و افکار خلاقانهتری بسازیم، میتوانیم همهی آنها را تغییر دهیم. نورونها روایات را ایجاد میکنند و روایات ما تعیین میکنند که ما در دستیابی به اهدافمان چقدر موفق هستیم. داستانسرایی تابعی از نحوهی درک و بازنمایی مغز ما از واقعیت است و نتایج ما تا حد زیادی به میزان خوب بودن داستانسرایی ما بستگی دارد. داستان ما قدرتمند است، بهویژه زمانی که کنترل این داستانسرایی را خودمان به عهده میگیریم. انتخاب تغییر محور داستان نشانگر تفاوت میان زندگیای شکستخورده و خوشبخت است. در «مراقب افکارت باش» مایکل و مگان به ما نشان خواهند داد که چطور علم و راهبردهای عملی در شکلگیری دوبارهی افکارمان موثرند. آنها به ما میآموزند که چگونه داستانهای بهتری تعریف کنیم و نتایج شگرفتری به بار آوریم. مطالعهی این کتاب برای هرکسی که به بهبود نتایج زندگی و شغلی خود علاقه دارد ضروری است. پس از تحقیق و تفحص در حوزهی مربیگری و توسعهی رهبری، باید بگوییم مطالب این کتاب بر مفاهیم مهم دگرگونی بشر متمرکز است. این کتاب برای شما بهمثابه تغییردهندهی بازی عمل میکند.