هشدار! آنچه در صفحات پیش رو میخوانید، فقط در مخیلهی نویسنده اتفاق افتاده است، و از حالا تا همیشه در مخیلهی شما باقی خواهد ماند! اما ممکن است برخی نامها با نامهایی در واقعیت مشابه باشد که هیچ قصد و نیتی در پس آن نبوده است. داستان این کتاب با روایت فردی آغاز میشود که گویا از کودکی او را شوم و بدقدم میدانستند، زیرا پدرش با تولد او از تشنگی هلاک شد. نام او را فرحان گذاشتند، یعنی خوشحال، تا از این طریق از بدقدمیاش بکاهند. او در ابتدا شرحی از کودکیاش ارائه میدهد، از تصمیمی که برای زندگی پساز مرگ مادرش داشته، از لقبی که مردم او را با آن میخواندند و...