سانتاگ در «کیت مرگ» داستانی وهمناک و افسانهای بهسبک کافکا روایت میکند و حتی در جریان این روایت، تنهبهتنهی کوندرا هم میزند. «کیت مرگ» داستان دیدی معقول و منطقی است که نمیتواند حقیقت را از دروغ تشخیص دهد. این اثر تلفیقی غریب از رمان، هیجان، فلسفه و رویاست؛ آیینی است برای جنونزدایی از وحشت مدرن، کتابی رویاوار از عشق و مرگ؛ رمان شگفتانگیزی که \آشکارا بیانیهای از آراء فلسفی و رویکردهای هنری متاخر نویسنده است. سانتاگ در مصاحبهای عنوان کرده است که لوئیس بونوئل، فیلمساز بزرگ و سورئالیست اسپانیایی، زمانی اظهار علاقه کرده که اقتباس سینمایی «کیت مرگ» را بسازد. ابتدا رمان به واگویهای غریب درمورد بدن و ارتباطش با جهان درون و بیرون انسان میماند، اما مخاطب با خواندن و ردشدن از صفحات آغازین ناگهان خود را در داستانی پرکشش و جذاب مییابد که روایتی منحصربهفرد از تنهایی انسان معاصر است.