دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد. عشق در غالب دل ها، در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است. اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد. و چون روح ها برخلاف غریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژۀ خویش دارد، می توان گفت که به شمارۀ هر روحی، دوست داشتنی هست.