شینگین، پس از اینکه اژدهایان را آزاد میکند و آزادی مادرش را از امپراتور افلاک پس میگیرد، به خانهاش در ماه باز میگردد و زندگی آرامی را در کنار او آغاز میکند. ولی، مانند فصلها که در جهان فانیان مدام در حال تغییر هستند، جریان یکنواخت زندگی در امپراتوری افلاک نیز دچار فراز و نشیبهایی شده است. نیروهایی ناشناس برای دستیافتن به قدرت اسرارآمیز درخت روی ماه تلاش میکنند و جستجوی شینگین برای پیدا کردن آنها او را به کشف رازهایی جدید در جهان فانیان میرساند، رازهایی که میبایست سربه مهر باقی میماندند. همچنان که دشمنی خطرناک با استفاده از جادویی ممنوعه، هستی فانیان و نامیرایان را تهدید میکند، شینگین و دوستانش یک بار دیگر برای دفاع از دو جهان برمیخیزند. در حالی که شینگین امیدوار است علاوه بر نجات این جهان، دوباره بتواند قلب خود را نیز که میان لیوای و ونژی دوباره شده نجات دهد.