در شهر کوچک سنترال سیتی در تگزاس، همه لو فورد را دوست دارند. معاون کلانتر لو، برای مجرمین خرده پا، کارکنان املاک و همینطور همکارانش، بهترین آدم شهر است. شاید جالبترین و بهترین نباشد اما با این حال او از آن مدل افسرانی است که شما از اینکه خیابان های شهرتان را امن نگه می دارد شاد و خرسند هستید. از آن مدل آدمهایی که شاید حتی آرزو کنید روزی دخترتان با او ازدواج کند. لو فورد در میان مردم چنین تصویری از خود ایجاد کرده و همه او را به همین تصویر می بینند. اما آیا همیشه همه چیز به همین ارامی است؟ شاید اینطور نباشد. در پشت این چهره ی متین و آرام هیولایی خفته است چیزی که کمتر کسی تاکنون دیده است. هیولایی که تنها مترصد فرصتی است تا خود را آزاد کند. لو طی حادثه ای باعث مرگ چند نفر می شود،حادثه ای که به قیمت جان برادرش تمام شده است. مایک برادر او که کارگری ساختمانی است حین کار می میرد اتفاقی که هر چه بود حادثه نبوده است. لو این مسئله را متوجه می شود، او برای انتقام این قتل مصمم است و در این راه از اینکه حتی فرد بیگناهی نیز کشته شود ابایی ندارد او میخواهد انتقام برادرش را بگیرد به هر قیمتی که باشد .