پادشاهان سلسهی صفویه به عنصر ایرانی متکی نبودند بلکه گروگانی بودند در دست اقلیتی از قبایل چادرنشین آناتولی، حلب، شام و مجارستان که از روزگار شیخ صفیالدین عموما و از روزگار شیخ جنید خصوصا در جستجوی سرزمینی برای تحقق آرمانهای غالیگرایانهی خود بودند و انجام این رویکرد را در تغییر جایگاه مرشد طریقت اردبیل (یا طریقت صفوی) به مقام پادشاهی ایران امکانپذیر میدانستند و وضعیت آشفته و حکومتهای ضعیف و پراکندهی آن روز ایران، زمینه را برای این خواسته آنها مهیا میکرد. ایرانیها هرگز با این عناصر و پادشاه آنها کنار نیامدند و بزرگترین دلیل آن این است که چون ایرانیان خواهان سرنگونی سلسلهی صفویه بودند، هنگام محاصرهی اصفهان توسط افاغنه از هیچ کجای ایران به کمک پادشاه صفویه نرفتند تا این سلسله سرنگون شد؛ هرگاه ایرانیها به کمک اصفهان میرفتند افاغنه جنگ دفاعی ایرانیها را تاب نمیآوردند و عقب مینشستند و جنگهای بعدی نادرشاه با افغانها و شکستدادن آنها، این دیدگاه را تأیید میکند. این کتاب صرفا نه گزارشی تاریخی، بلکه پژوهشی است نقد محور دربارهی دورهای از تاریخ ایران.