تمنّا نام دیگر چیست؟ کارلوس فوئنتس، هموطن لائورا اسکیول روزی نوشته بود: آئورا نام دیگر تمنّاست. آنچه برای فوئنتس آئوراست، برای اسکیول چیست؟ شاید بهتر است بگوییم، برای هرکسی تمنا نام دیگر آن جان عزیزیست که از جان عزیزتر میداردش. لوچا، نام دیگر تمنّا برای خوبیلوی تلگرافچی بودهاست. اما تمنّا، میل بینهایت به محبوب، خاطرخواهی بیدریغ در عین تفاوتی که عمق عجیبش معلوم و مشهود است، میتواند همواره نقش محافظ عشق میان دو عاشق را بگیرد؟ اما بوواری را در نظر آورید که چهگونه افسون تمنایش شد، تمنایی که برای او نه به یک نفر بلکه به خود مسئلهی عشقورزیدن بود؛ عشقورزیدن در معنای رهایی یافتن در گروی در بند دیگری شدن! اگر برای اما بوواری، این عاشقیت به آن پایان محتوم منتهی شد و جز این نمیشد تصورش کرد، برای خوبیلوی تلگرافچی رو به سویی دارد که انجامش فروشدن و مغروق بودن ابدی در رازوارگی جهانیست که بیعشق وجود ندارد انگار. کتاب «ناگهان هوس» داستان عاشقیتیست که شور و شوق و میل و جنونش چنان بوده که انفصال و افتراقش اگر ممکن شده، اعجاب و شگفتی حاصل ازآن در همه باقی مانده و میماند. لائورا اسکیول، زیستن زندگی خودش را از درون زیستن زندگی پدر و مادر و پدربزرگها و مادربزرگهایش به این رمان برده و جهانی بر پایهی راز، جادو و میل ساخته است؛ گویی هیچ داستان میلورزی که در گسترهی تاریخ اجداد مردمان کشور مایاها روایت شود، نمیتواند از جادو و راز جدا شود. خوبیلوی رمان ناگهان هوس از موهبت و محنت فهم حقیقت عواطف و احساسات دیگران برخوردار است؛ او عاشق میشود و با لوچا زندگی عاشقانهای میسازد و ناگهان جهان این عشق فرومیریزد و هیچکس نمیداند این عشق عظیم چهطور فروریخته است. گذر سالیان اما، هر راز نهفتهای را از رازبودگی انداخته و پرسشها را پاسخ میدهد. ناگهان هوس، پاسخها به پرسشهاست و نیل به اعماق آن پرسشهایی که هستند اما پاسخی ندارند.