کتاب «دری در کار نیست»، از یک جستار و یک رمان تشکیل شده است، جستار «مرد تنهای خدا» که وصفی است درباب تنهایی و تأملی است در انزوای بیانتهای بشری و بیپناهی او در مواجهه با آن انزوا. همچنین این جستار نیمنگاهی است به آنچه تنهایی با خود همراه میآورد؛ مرگ و یأس و اندوه و عاقبت، حس بینهایت نیستی. ولف در این جستار بیان میکند که بهشکلی تنهایی کشیده و طعم آن را قدری مزهمزه کرده است که رواست بیشتر از هرکس دیگر دربارهی آن صحبت کند و حکم دهد. رمان «دری در کار نیست» در چهار قطعه بیان میشود و شخصیت جرج وبر را دنبال میکند که خود را در چالشها و اندوههای درونی خود در جستوجوی هویت و چیستی خویش، در دستوپنجه نرم کردن با تنهایی و جامعهی خویش مییابد. «دری در کار نیست» در واقع نسخهی فشردهتر از رمانی به قلم خود ولف است که پس از مرگ نابههنگام او در سیوهشت سالگی چاپ شد و ولف در آن، با لحن و بیانی لطیف و دروننگرانه به واگویی احساسات ظریف شخصیت مرکزی خود و همچنین حسها، بوها، رنگها و صداها میپردازد و بر آن است که در نوشتهی خود ماهیت تراژیک زندگی را نمایان کند و سایهی سنگین مرگ و نیستی را که بر گسترهی غمناک حیات بشری رخت افکنده است در نوردد.