مدرنیته (تجدد، نوگرایی) یا همان مجموعهای از مناسبات و ویژگیهای تمدنی جدید که در اروپا و آمریکای شمالی سر برآورد، پدیدهای است که از قرن هفدهم و هجدهم میلادی، همزمان با عصر روشنگری آغاز شد. رابطه این پدیده با دین و به خصوص اسلام، از دغدغههای متفکران اسلامی در دو سده اخیر بوده است و حقیقتا باید باور داشت که چنین دغدغهای درست و ضروری است. تحولات صنعتی و سپس علمی مغرب زمین، مسلمانان را با پرسشهایی جدی مواجه کرده است، از قبیل اینکه چگونه میتوان با وجود این همه پیشرفت دیندار بود؟ و با رشد روزافزون علم چه نیازی به دین وجود دارد؟ آیا میتوان میان علوم جدید و دین سازگاری و سازش برقرار کرد یا هر یک در زندگی حوزههای جداگانه دارند؟ آیا هر یک از رسالت تاریخی ویژه برخوردارند؟ اینها و دهها پرسش دیگر، متفکران را به مطالعه رابطه این دو مقوله و مسائل پیرامونیشان واداشته است.