کتاب برف سیاه، رمانی نوشته ی میخائیل بولگاکف است که نخستین بار در سال 1965 منتشر شد. این رمان که در اواخر عمر بولگاکف نوشته شد، هجویه ای بر دنیای تئاتر و همچنین نهاد سانسور در حکومت استالینیستی است. داستان به نمایشنامه نویسی جوان به نام ماکسودف می پردازد که نمایشنامه اش، تقریبا به شکلی تصادفی، انتخاب می شود تا توسط گروه افسانه ای «تئاتر مستقل» به اجرا درآید. اما شرایط اصلا به این سادگی ها پیش نمی رود و آشوبی به پا می شود. دو کارگردان این نمایش که بر اساس شخصیت های «کنستانتین استانیسلاوسکی» (بازیگر و مدیر تئاتر روس) و همکارش به وجود آمده اند، دائما با هم در جنگ و دعوا هستند تا کنترل کامل نمایش را به دست خود بگیرند و به نظر می رسد که بعد هر جلسه ی تمرین، احتمال این که این نمایشن زمانی برای اجرا آماده شود، کمتر و کمتر می گردد.