امیرعلی ۱۴ ساله برای پرستاری از یک نویسنده پیر و بیمار استخدام می شود. او که شاهد زندگی یکنواخت و کسل کننده پیرمرد است، سعی می کند فضاهای هیجان انگیز و شادی را که پیرمرد دوست دارد ، برایش فراهم کند، پرده های اتاق تاریک را کنار می زند تا نور و روشنایی به داخل اتاق بیاید، یا بدور از چشم بستگان پیرمرد او را تا پارکینگ می برد و با هم در سرازیری خیابان دوچرخه سواری می کنند. سرانجام زندگی پیرمرد پس از گذراندن یک روز لذت بخش به پایان می رسد. در این داستان نوجوان با یک پدیده مهم اجتماعی روبرو می شود و آن همجواری با سالخوردگان است و می تواند اثر مثبتی را بر مخاطب خود داشته باشد و دیگر اینکه مسئله مرگ را به زیبایی به شکل جزیی از طبیعت برای مخاطبش بازگو می کند بطوریکه آن را بعنوان یک حقیقت می پذیرد. طبقه ی هفتم غربی داستانی است عمیق و دارای ارزش های انسانی که از جنبه های روانشناختی و عاطفی قابل تأمل است.