یک رمان جدید ، کوتاه و قدرتمند از یکی از بزرگترین نویسندگان به زبان آلمانی در شبی تاریک از خانه ی خاموشم بیرون رفتم، رمانی برانگیزاننده، هیجان انگیز و غالبا فانتزی است که توسط پیتر هندکه نوشته شده است. این رمان در مورد درگیری یک مرد با خودش و سفر او به سوی حل و فصل است. در یک شیفت شب ، یک داروساز میانسال و گمنام به نام تاکسهام ، در حومه ای از شهر به نام سالزبورگ ، داستان خود را برای یک راوی تعریف می کند. داروساز شناخته شده و مورد احترام است ، اما تنها و از همسرش دور است. او سرگردانی در طبیعت ، جمع آوری و خوردن قارچ های توهم زا را راحت ترین کار می داند. یک روز ضربه ای به سرش وارد می شود که قدرت تکلم را از او می گیرد، و روایت از توصیف کنایه آمیز به مجموعه ای از برداشت ها ، مشاهدات و تأملات نفسانی تبدیل می شود. داروساز ، که اکنون راننده نامیده می شود ، در تلاش است و با دو همراه خود - یک قهرمان اسبق اسکی المپیک و یک شاعر مشهور سابق - به کوه های آلپ سفر می کند و سپس خود را در یک سرزمین خارجی و سورئال می یابد و ... در یک شب تاریکی از خانه ی خاموشم بیرون رفتم ، یک کشف شاعرانه و قدرتمند از زبان ، اشتیاق و جابجایی در تجربه انسانی است که هاندکه در آن بهترین جادوی خود نشان می دهد. Publishers Weekly در مورد این کتاب نوشته است: هاندکه بار دیگر برای مخاطبانی خاص می نویسد که تاثیرگذار بودن را به واقعیت عینی ترجیح می دهند.