کلمات اشعار سایفرت اگرچه نهایت ظرافت و لطافت طبع او را به نمایش می گذارند اما خیال دور شدن از زمین زیر پای او و گم شدن در ابرهای آسمان را ندارند. مثلا در شعر سر مریم باکره، سایفرت پس از توصیف حسّ هجوم پاییز با آوردن الفاظ شاعرانه ای همچون: ابریشم حضور، حسّ خفیف اندوه یا حتی قطره های کوچک خون، تأکید می کند : «این زمانی ست که زخم های آدمی دردناک تر است.» و مصراع های بعدی را با خیال راحت می آورد: «به عیادت ولادمیر هولان رفتم. بیمار بود. او نزدیک لوسانتین سمیزی می زیست، درست بالای رودخانه.» و هیچ اعتنایی ندارد به حیرت خواننده ی خو گرفته به ابهام و ایهام و کلی گویی در شعر که بی اختیار از خود می پرسد: مرا با آدرس ولادمیر هولان چه کار!؟