نیم قرن پیش، پیتر دراکر به مدیریت شهرت بخشید. از آن زمان رهبری مدیریت را تحت فشار قرار داده است. هنری مینتزبرگ می نویسد: "" به جای اینکه مدیران را از رهبران متمایز کنیم ، "ما باید مدیران را به عنوان رهبر ببینیم و رهبری که مدیریت را به خوبی فراگرفته است." مینتزبرگ قصد دارد مدیریت را به جای مناسب خود بازگرداند: به جلو و مرکز. مینتزبرگ برای به دست آوردن تصویری دقیق از مدیریت نه به عنوان موعظه گری ، معمولا بر کار بیست و نه مدیر مختلف نظارت می کرد. آنها از تجارت ، دولت و سازمان های غیرانتفاعی ، از انواع صنایع ، از جمله بانکداری ، پلیس ، فیلم سازی ، تولید هواپیما ، خرده فروشی و مراقبت های بهداشتی آمده بودند و در محیط های مختلفی از اردوگاه پناهندگان گرفته تا ارکستر سمفونیک کار می کردند. این مشاهدات اساس تجربی این کتاب را تشکیل می دهد. مینتزبرگ نشان می دهد که در دنیای واقعی مدیران نمی توانند برنامه ریزان و افراد منظمی باشند که در اکثر کتابهای مدیریت ایده آل هستند - واقعیت هایی مانند سرعت بی وقفه ، وقفه های مکرر و تنوع گیج کننده ی فعالیتها ، این کار را غیرممکن می کند. او با درک این موضوع ، الگوی جدیدی از مدیریت را ترسیم می کند: نه لیستی از وظایف بلکه فرآیندی پویا که در آن مدیران هدف خود را با استفاده از اطلاعات ، از طریق افراد و به ندرت با اقدامات مستقیم تعیین می کنند. مینتزبرگ نقش های مختلفی را که مدیران برای کار بر عهده دارند توصیف می کند و تأکید می کند که آنها باید همزمان روی همه ی آنها کنند و تعادل را متناسب با شرایط خاص و منحصر به فرد خود تعیین کنند. به همین دلیل است که میتزبرگ تأکید می کند ، مدیریت یک حرفه نیست - او می نویسد ، "این یک عمل است" که اساسا از طریق تجربه آموخته می شود. در کتاب مدیریت از خیال تا واقعیت، منتتزبرگ دیدگاهی جدید در مورد مدیریت را به شما عرضه میکند و به شما یاد می دهد چگونه مهارت های لازم برای یک مدیر خوب بودن را به تدریج فراگیرید.