این رمان موضوعی اجتماعی روانشناختی دارد، سه شخصیت اصلی دارد، بابک، آسمان و خیال. از سه نسل دهه 50،60 و 70 که از تنهایی خود می گویند و درگیر تضادی درونی و اجتماعی هستند. فوژان برقیان نویسنده این کتاب، فعال در زمینه رمان، داستان کوتاه، نقد، ترانه سرا و نقاش است. در قمستی از کتاب می خوانیم: غرق بهت تماشاش کردم. مثل مار زخم خورده زهرش را ریخت و به اتاق پناه برد. رهاش کردم و به خودم برگشتم. به روزی که گذرانده بودم. به خیال که تنهایی اش را به رختخواب می برد و نمی دانستم چرا. به بابک که دهه چهلمش را می گذراند و نه آن قدر دور بود که خیال را نبیند، نه آن قدر نزدیک که دست هاش را بگیرد. و به خودم، خود معلقم. از تنش امروز فرصتی برای زنگ زدن به نیلو پیدا نشد. گرچه می ترسیدم از این که بدانم چه به سرش آمده. تلفنم را دیر جواب داد: «خوبی؟» «کی ولت کردن؟»