کتاب شهرزاد چاه Shahrzad
ناشر: هیلا
نویسنده: مژده ساجدین
گروه بندی: ادبیات داستانی
- قطع: رقعی
- نوع جلد: شومیز
- تعداد صفحه: 296
- شابک: 9786005639582
- نوبت چاپ: 1
- سال چاپ : 1395
- کد محصول: 16633
- بازدید: 487 بار
- تاریخ آپدیت: ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۲۶
به سبد افزوده شد
ناشر: هیلا
نویسنده: مژده ساجدین
گروه بندی: ادبیات داستانی
زن جوانی که در تهران زندگی می کند، دایه پیر او، مادربزرگش و یک راوی دانای کل، هر یک گوشه ای از زندگی گذشته و ماجراهایی را که در زمان حال می گذرد بازگو می کنند: «صبح، عوض این که وایستم روی چهارپایه روشویی دست و رو بشورم. می روم لب حوض. لبه دامنم رو می کنم زیر کمربند، شیر روی ستون سنگی رو که ننه نیلو سفت سفت می بنده به زور وا می کنم. تا آخر می پیچونمش تا آب از دهن پرنده بزنه بیرون. بعد سرم رو می برم جلو و صورتم، موهام، بلوز و دامنم خیس می شه. ننه نیلو همیشه دعوا می کنه ولی این قده کیف داره...! پرنده هه سفید و پادراز و کاکلیه. خانوم خانوما بهش می گه حواصیل. ننه نیلو می گه دریاسری. دستش رو می گیره جلو دهنش، صداش رو در می آره. صدای دریاسری بده ولی خودش خیلی قشنگه. همین که ننه نیلو موهام رو می بافه و چشم نظر صدفی رو به پیرهنم سنجاق می کنه، از اتاق رو به آفتاب می دوم بیرون که برم پیش خانم خانوما. خانم خانوما بعضی روزا که فقط خودش می دونه و خانومای همسایه توی اتاق مهمونخونه، که سردرش یه خورشید خانوم گنده و دوتا خورشید خانوم کوچولو داره، زن ها رو می بینه. زن ها می آن خوابشون رو براش تعریف می کنن. اونم یه چیزایی واسه شون تعریف می کنه. بعضیا می ترسن، بعضیا می خندن، بعضیا گریه می کنن. دو ساعت مونده به اذون ظهر، ننه نیلو دیگه کسی رو راه نمی ده. تا صدای اذون از مسجد می آد، خانوم خانوما داره لب حوض دست و رو می شوره. دم سجاده اش می شینم تا نمازش تموم بشه و ننه نیلو سفره ناهارو پهن کنه... .» حوادث این داستان، در تهران و در روستایی در گیلان به نام «سیاه آتش» و نیز در گوشه هایی از سرزمین هفتاد و دوملت یعنی هندوستان می گذرد. روابط، مرتبط و حکایات به هم پیوسته اند و نوعی پازل را در کنار یکدیگر، تشکیل می دهند.