برج سکوت داستانی نو و تفکر برانگیز از نویسنده ی معاصر، حمیدرضا منایی است. این کتاب که در سه جلد با نام های نمایش مرگ، دیوار شیشه ای و در مرز دیدار روشنان توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده، به بررسی یکی از بزرگ ترین معضلات اجتماعی به نام اعتیاد، در قالب داستانی گیرا می پردازد. این رمان تکان دهنده که با تحسین بسیاری از مخاطبان مواجه شده است به چند دلیل مورد توجه قرار می گیرد. اولین مساله راوی داستان و نحوه ی روایت مستند وار آن است. نویسنده تلاش کرده تا با گره زدن دوربین نگاه مخاطب و راوی قصه، تمام زیرساخت ها و دلایل کوچک و بزرگی که یک فرد را به دام اعتیاد می کشاند نشان بدهد. لذا خواننده هر چه در سطر های کتاب پیش می رود، با دلایل و کنجکاوی های شخصیت ها، که یک عضو معمولی اجتماع مثل خود او هستند بیشتر همذات پنداری می کند. شیوه ی داستانی و درام پیش رونده، آنچه باید گفته و دیده شود به نحوی لذت بخش و به دور از ملال بیان می کند و به مخاطب به هیچ عنوان حس سرزنش و نصیحت دست نمی دهد. پس خواننده در کنار شخصیت ها شاهد ماجراست و همانند آن ها در رویداد های قصه، گاه متحیر و گاه مغلوب می شود. مساله ی دیگر استفاده های به جا و دقیق گفتگوهای محاوره ای در کنار زبان رسمی کتاب است که حس معاصر بودن و تازگی به خواننده می دهد. در کنار همه ی این موارد، قرار داشتن مخاطب در جریان ایده ها و افکار و اتفاقات بیرونی و لمس چگونگی خروج شخصیت های قصه از روند طبیعی زندگی و درگیر شدن آنان با پدیده ی بیمارگونه ی اعتیاد، دیدگاه خواننده را نسبت به این معضل عظیم اجتماعی تحت تاثیر قرار می دهد.