دو کودک پاکدل، فرشتۀ پیری را یافته اند که بر اثر سقوط، ماموریت خویش را فراموش کرده است. پدر دو کودک که از کشف فرزندانش به وجد آمده، فرشته را در قفسی زندانی کرده و تصمیم می گیرد آن را به نمایش گذاشته و در قبال آن از مردم پول بگیرد. هرکس با آرزو و نیتی به زیارت فرشته می آید اما هیچ یک حاجت روا نمی شوند. پس از گذشت مدت ها، سرانجام، پدر، پی به اشتباه خویش برده و تصمیم به آزاد ساختن فرشته می گیرد. رهایی، فرشته را به قدری دل شاد می کند که انسان ها برآورده شدن حاجات خویش را خیلی زود احساس می کنند و همگی شادمان می شوند. در این میان تنها آن دو کودک نگرانند که مبادا فرشته هنگام پرواز به آسمان با مانعی برخورد کرده و دچار مشکل دیگری شود. نمایش نامۀ پیش رو در هشت صحنه قابل اجراست.