"پرنده بهشتی" رمانی است زیبا به قلم "عاطفه منجزی" که در آن داستان یک دختر دانشجو را تعریف می کند. دختر دانشجوی رمان "پرنده بهشتی" اسمش ساناز است و داستانش با بقیه ی دختران فرق می کند! دست کم او اینطور فکر می کند که زندگی و داستان او باید از بقیه متفاوت باشد. ساناز که تماما یک خیال پرداز است و در رویاها سیر می کند، می خواهد مشغول به کار شود. شغل مورد علاقه ی او نویسندگی است و ساناز در صدد است که یک داستان عاشقانه بنویسد. او می خواهد که داستان زندگی خودش را به رشته ی تحریر درآورد اما هرچه به زندگی خود نگاه می کند، چیز جالب و هیجان آوری در آن نمی بیند که بخواهد به وسیله ی آن، به داستانش آب و تاب و رنگ و رو ببخشد. این است که تصمیم می گیرد روند زندگی اش را به طور جدی متحول کند. اما چه می شود؟ برای او خواستگار می آید و تمام نقشه هایش نقش بر آب می شود! خواستگار ساناز، پسری است که به طور اتفاقی او را در گل فروشی می بیند و از وی می پرسد که برای مراسم خواستگاری باید چه گلی خرید! خواستگار، پسر خوبی به نظر می رسد و اصل و نسب خوبی هم دارد اما ساناز خیالاتی، کله شق و ماجراجوی داستان "پرنده بهشتی" از "عاطفه منجزی"، قصد دارد به او جواب منفی بدهد. او می خواهد اول از هر چیزی، رمان عاشقانه اش را بنویسد و از آن جایی که معتقد است بدون تجربه ی عشق نمی توان رمانی عاشقانه و باورپذیر نوشت، پس باید در قدم اول خودش قدم در این مسیر گذاشته و عاشق شود.