امپراتور جونز در بین آثار اونیل نقطه عطفی به شمار می آید. این نمایش نامه که کمتر به دیالوگ و بیشتر، برای تکمیل زبان نمایشی به تاثیرات صحنه و صدا متکی است، کلیدی بود که اونیل برای گشودن در همه گنجینه های تئاتر مدرن خود پیدا کرد. بروتوس جونز حاکم سیاه پوست مستبدی است که با طغیان مردم سرنگون میشود و پا به فرار می گذارد. او تمام شب در جنگل دور خود می گردد و اونیل در این شب هولناک و در جنگل خاطرات او نقاب های تمدن بشری را از چهره او بر می گیرد و او را به ریشه های نژادی و انسانی خود بر می گرداند. طنز قضیه در این است که بروتوس جونز وارث همه ارزش های معامله گران سپید پوستی است که اجداد او را از آفریقا به بازار برده فروشان کشانده بودند. پراتور جونز در نمایشنامه ای از یوجین اونیل به همین نام، کاریکاتوری از پادشاهان ظاهری است که در پایان امپراتوری پوشالی خود، از شبی هولناک میگذرد و در آن پس از تجسم صحنه هایی از اعمال جنایتکارانة خود، سرانجام به چنگ انقلابیون گرفتار میشود. جونز در سلطنت کوتاه خود، همچون همة پادشاهان ظاهری, نه بر داد که بر طلسمی متکی است که همچون توهمی، هم او و هم بومیان را اسیر خود کرده است. طلسم گلوله ای نقره ای است که امپراتور جز با آن به چیزی هلاک نمیشود. همچون توهمی که مکبث نیز با باور به پیشگویی خرافة جادوگران بدان گرفتار بود. در مقالة زیر نمونه هایی از این توهّم در پادشاهان ظاهری,همچون امپراتور جونز، مکبث، پرگونت و اوزیماندیاس در نمایشنامه هایی از اونیل، شکسپیر و ایبسن و شعری از شلی، با نگاهی به همین مفهوم در ادبیات ایران پیگیری شده است.