بولگاکف در این اثر از زندگینامه ی صرف عبور کرده و با چیره دستی صمیمیتی به آن وارد می کند که به صورت رمان هنر و رنج و سختی ای که نیاز دارد را نشان می دهد.این اثر درباره ی زندگی ساتیرنویس قرن هفدهم فرانسه، مولیر است که قرابت شگفت انگیزی با زندگی ساتیرنویس روس قرن معاصر،بولگاکف دارد. هردوی آن ها چشمانی تیزبین داشته اند که توانایی شکار کمدی ،پوچی ،گروتسک وبدجنسی را داشته است. هردو در شرایط اجتماعی تقریبا مشابهی می زیسته اند وهردو بدون هیچ گونه ترسی آن چرا که می دیده اند بیان می کردند.در حقیقت هردوی آن ها به گفته ی بولگاکف از بیماری غیرقابل درمان عشق به تئاتر رنج می برده اند. زندگی مولیر،با نام واقعی ژان باتیست پوکلین،داستان درگیری و فداکاری است و بولگاکف آن را با هیجان و گرمی روایت می کند.با وجود توجه ویژه ی بولگاکف به جزئیات تاریخی ،باز سازی قرن 17 فرانسه توسط او باعث می شود که این اثر چیزی فراتر از یک زندگینامه رسمی باشد و حالتی رمان گونه به خودش بگیرد. ولگاکف با زیبایی و رندی، سه قدرت صاحب نفوذ جامعه، یعنی دربار و کلیسا و هنر را رو در روی هم قرار می دهد. نتیجه این کشمکش، قربانی شدن مولیر، نماد هنر و خلاقیت است. نمایشنامه «مولیر» دارای تیپ های متنوعی است که بولگاکف با حوصله و دقت آنها را ساخته و پرداخته است. این نمایشنامه همچنین طرح و توطئه های سرگرم کننده و جذابی دارد که تماشاگر را تا انتهای نمایش نگه می دارد. نقطه اوج نمایشنامه رویارویی مولیر با اسقف اعظم است. بولگاکف در این جا با زیرکی دو نیروی اجتماعی را روبه روی هم قرار می دهد و مفهومی نمادین را به ذهن متبادر می سازد. این دو نیرو نه برای زندگی بخشیدن، بلکه به منظور نابود کردن رودرروی هم می ایستند. بولگاکف از تراژدی نخبه کشی در جهت بذله گویی سیاسی نیز استفاده می کند و مولیر نابغه را در برابر پادشاه خودرأی قرار می دهد و باعث می شود نبوغ او سرانجام نابودش کند. در دومین دهه از عمر اتحاد شوروی، که رهبری اش را استالین به عهده گرفته بود و با نخبگان جامعه میانه خوبی نداشت و آنها را دسته دسته روانه سیبری می کرد، تراژدی نخبه کشی برای بولگاکف، که هرگز با نظام سوسیالیستی رابطه حسنه پیدا نکرد، اهمیت و مفهوم خاصی داشت، اما آن چه در نمایشنامه «مولیر» می بینیم افقی فراتر از شوروی تحت سلطه استالین را در نظر دارد. با این حال، روزنامه «پراودا» ارگان حزب کمونیست، پس از اولین اجرای این نمایش نقدی بر آن نوشت که منجر به ابطال پروانه نمایش آن شد