«هنک جانستون» معتقد است که «هرجا دولتها پاسخگو نباشند، جنبشهای اجتماعی اتفاق میافتند.» البته پاسخگویی یک مسئله است و چگونگی پاسخ هم مسئلهای دیگر. در بسیاری از مواقع، دولتها پاسخ میدهند، اما نه برای اقناع یا جلب رضایت؛ نمونههایی در تاریخ داشتیم که در همان اولین ساعات شکلگیری حرکتی اعتراضی، دولتها با گلوله پاسخ دادهاند و نمونههای دیگری هم بوده، مثل انقلاب مردم اکراین در سال 2015 که بیش از نود روز از آغاز جنبش گذشته بود که اولین گلولهی واقعی از سوی دولت به سمت مردم شلیک شد! این جنس تفاوتها در برخورد دولتها با حرکتهای اعتراضی و کلیت شکلگیری جنبشهای اجتماعی مختلف، همگی نیازمند شناختی در همهی ابعادند. شاید هیچکس فکر نمیکرد در هزارهی سوم، آنهم پساز فروپاشی شوروی، دیگر جنبشهای اجتماعی در معنای حرکتهای اعتراضی گسترده و مطالبهگر، اتفاق بیفتند، ولی خب جنبشهایی مشهور به بهار عربی، با آن ابعاد و تغییرات گستردهای که ممکن کردند، نشان داد که جنبشهای اجتماعی نهتنها همچنان اتفاق میافتند که فرم زنجیروارشان میتواند از گذشته نیز اثرگذارتر باشد. ازهمینرو آگاهی و دانش مبتنی بر پژوهش نسبت به جنبشهای اجتماعی روز به روز مهمتر مینماید. کتاب «جنبش اجتماعی چیست؟» بهدلیل اهمیت هرچه بیشتر این موضوع در زمانهی ما، خواندنش هم برای حاکمان و هم مردم، الزامیست. کتاب در هفت فصل، چیستی جنبشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، کارکردهایشان و سمتوسویی که داشته و خواهند داشت را بررسی کرده و بهخوبی توضیح داده است. جانستون مسئلهی صورتبندیهای گوناگون دولت مدرن را پیش روی خوانندهاش گذاشته و از او میخواهد که با این پرسشها سراغ کتاب بروند: جنبشهای اجتماعی چیستند؟ چگونه مطالعه میشوند؟ و جنبشهای معاصر با صورتبندیهای حکمرانی دولت چه رابطهای دارند؟