داستان جذاب و مهیج "جنگل سایه ها" به قلم درخشان "فرانک تیلیه" ابتدا با ماجرایی که برای "دیوید" (یکی از شخصیت های داستان "جنگل سایه ها") اتفاق می افتد آغاز می شود. "دیوید" نویسنده ای در حال شکوفا شدن است و به تازگی اولین رمانی که نوشته مورد توجه منتقدین قرار گرفته است. یک روز یک میلیاردر با او تماس می گیرد تا "دیوید" بتواند برای او رمانی به رشته ی تحریر در آورد که قهرمانش یک قاتل زنجیره ای است. قاتلی که اکنون ناپدید شده است؛ یک جانی که همه او را به نام جلاد 125 می شناسند. برای این کار او مبلغ زیادی را به عنوان پیش پرداخت به "دیوید" می پردازد. نویسنده ی جوان مشتاقانه تصمیم می گیرد که قبول کند. بنابراین "دیوید" خودش را از شهر دور می کند تا برود و در یک خانه ی قدیمی ، در وسط کوه ها نوشتن رمان را آغاز کند. اما کار به این سادگی ها نیست و در دل "جنگل سایه ها"، درون کلبه ای که زندگی می کند روز به روز زندگی بر او سخت تر می شود و با ماجرا های هولناکی رو به رو می شود. ازین پس همه چیز در "جنگل سایه ها" نوشته ی "فرانک تیلیه" به شکلی عجیب ، مبهم و نگران کننده پیش خواهد رفت. "دیوید" اکنون دیگر هیچ راهی ندارد جز آنکه با ترس های خود دست وپنجه نرم کند، عزمش را جزم کند و به نبردی مهلک با نیروهایی ناشناخته و مرموز برود. آنچه در ادامه ی داستان "جنگل سایه ها" از "فرانک تیلیه" برای "دیوید" رخ می دهد، داستانی است جذاب که رها کردن آن غیر ممکن است.