در پی تحولاتی که در سدههای گذشته به دست اندیشمندانی چون گالیله، دکارت، کانت و هگل در علم و فلسفه و تفکر تاریخی صورت گرفت، باورهای کهن و اعتقادات جزمی فرو ریخت و نظمی نو پدید آمد. جزمهای سنتی که از بین رفت، انسان یکه و تنها ماند و چارهای نداشت جز اینکه به منابع و تدابیر خویش متوسل شود. در این میان موجی تازه برخاست و شماری از اندیشمندان از کیرکهگور و نیچه گرفته تا فروید و یونگ و ویتگنشتاین تلاش کردندکه مسیحیت را از باورهای انحصاری رهانیده و به سوی نوعی کثرتگرایی سوق دهند. کتاب حاضر کوششی است برای نشان دادن گام به گام آنچه در این مسیر روی داده است و صورتهای تازهای که در شرف روی دادن است.