رمان حاضر در اولین سال های قرن چهاردهم خورشیدی و در ابتدای قدرت گرفتن پهلوی اول می گذرد. قهرمان متن کارآگاه و کارمند جنایی اداره ی نظمیه است که با جنازه ی حلق آویز مردی مواجه می شود که شواهد از خودکشی او می گویند... داستان جذاب انصاری با زبانی روایی و مملو از لحظات خاص سیری در فضای تاریخی می کند. سیری که در آن حضور بسیاری از شخصیت های مشهور مانند ایرج میرزا و عارف قزوینی و... را در قالبی داستانی درک می کنیم؛ و همچنین یأس ناشی از شکست مشروطه که گویا با این پرونده ی عجیب قتل نیز ارتباط هایی دارد. همه از زنی زیبا می گویند که با مقتول دیده شده است و قهرمان رمان درصدد یافتن اوست مگر کلاف این معما باز شود. انصاری اضطراب، هیجان و البته خوانش سیاسی اش را در ساختار رمان با روندی پلیسی اجرا می کند و تلاش کرده رمانی بنویسد برآمده از روحی سرگردان...