اسکاروایلد را غالبا به واسطه ی آثاری داستانی نظیر رمان «تصویر دوریان گری» یا نمایش نامه ی «اهمیت ارنست زنان بودن» و هم چنین زندگی جنجالی اش می شناسند. با این حال، نوشته های تئوریک وی جنبه ای دیگر از خلاقیت و هوش و جسارت خاص او و لحن تیز و شوخ و برنده اش را به نمایش می گذارند. کتاب حاضر در برگیرنده ی مقاله ای از او درباره ی رابطه ی میان هنر و نظام سوسیالیستی با فردگرایی است. به اعتقاد وی، سوسیالیسم با تبدیل مالکیت خصوصی به ثروت عمومی و جایگزین کردن همیاری با رقابت، جامعه را به وضع مطلوب یک ارگانیسم سالم باز می گرداند و رفاه مادی تک تک اعضای آن را تضمین می کند. در واقع زندگی را بر پایه ی صحیح خود قرار می دهد و محیطی مناسب برایش فراهم می کند. اما برای آن که زندگی به نهایت کمال برسد به چیزی بیش از این نیاز است: فردگرایی. هر انسانی باید خودش باشد و هنر غلیظ ترین صورت فرد گرایی است که جهان شناخته است. هم چنین در کتاب دو مقاله ی دیگر از وایلد درباره ی اصلاح زندان ها مندرج است که براساس تجربه ی شخصی وی از دو سال حبس است. مقالات حاضر علی رغم گذشت زمان هنوز تازگی خود را حفظ کرده اند و با مباحث پسامدرن مطرح در حیطه ی مطالعات فرهنگی و به ویژه نظریات فوکو هم خوانی عجیبی دارند.