اگر چه سعی راوی همواره بر این بوده استکه کارش (تدریس تاریخ) و خود تاریخ را محدود کند به آنچه در محدوده ی یک کتاب می گنجد و حساب زندگی شخصی گذشته خود و اطرافیانش را از تاریخ و به طور مشخص از تاریخ نیم قرن گذشته جدا کند و نه به عنوان استادیار تاریخ بلکه با یافته های یک شعور متوسط، خوب می داند که زندگی شخصی، خصوصی، رنج ها و شادی های ما آدم ها در تنها جایی که ذکر نمی شود تاریخ است، ولی باز هم ذهن راوی به دنبال طنابی است که زندگی روزمره ی آدم ها را به کلیاتی چون سیاست و تاریخ گره می زند .... مرگ دوست دوران کودکی و نوجوانی و جوانی، نزدیک تر از برادرش ... راوی را وامی دارد تا در یادآوری خاطرات او وجهی از هویت جمعی ما را شکل بدهد که در طول پنجاه سال گذشته تاکنون پرچمدار کلیه ی تحولات سیاسی اجتماعی و حتی فرهنگی و اقتصادی این جغرافیا بوده است ...