این مجموعۀ بی ادّعا تنها چند نمونه از داستان های کوتاه نویسندگان زن این دوره را کنار هم گرد آورده تا شاید گوشه ای از دغدغه های زنان معاصر را نشان دهد، زنانی که بعضی شان همچون کاترین آن پورتر خود میان سنّت و تجدّد دست و پا می زدند یا مانند دوروتی پارکر بشدت درگیر فعالیت های مدنی و سیاسی بودند. شاید طنز تلخ و کم رنگ آثار این نویسنده به دلیل تمایلات سیاسی اش بوده باشد. ویلاکتر در داستان خاک سپاری مجسمه ساز، از آزمندی و طمع حاکم بر جامعه ای دور افتاده پرده برمی دارد، جامعه ای که در آن هنر بی مقدارترین کالای عالم و هنرمند خوارترین عضو جامعه تلقی می شود. کاترین منسفیلد هم به زبان دیگری دغدغه انسانی خود را بیان می کند. لورای گاردن پارتی که یکی از مشهورترین داستان های کوتاه منسفیلد به شمار می آید، در کشف دخترانۀ خود به رازی پی می برد که حتی توان به کلمه درآوردنش را ندارد. و سرانجام این شرلی جکسون است که در داستان لاتاری خود یک بار دیگر ما را در برابر این پرسش هولناک قرار می دهد که آیا به راستی ما انسان های متمدّنی هستیم؟ قطعا این پرسش و پرسش هایی از این دست ارزش اندیشیدن و دوباره اندیشیدن را دارند.