«لبه تاریکی» داستانی بلند و عاشقانه که با رویکرد ادبیات بومی نوشته شده است. روایتی از دلدادگی دو جوان به یکدیگر که تناسبات و تعصبات قومی و روستایی برای ازدواج آنها مشکلاتی ایجاد کرده است و همین مسئله داستان را با تعلیق و کشش روبرو کرده است. در مواجهه با این داستان و به شرحی که رفت شاید به نظر برسد که طیبه نجیب حرفی تازه برای رو کردن نداشته است، اما کار اصلی نجیب و لبه تاریکی را باید در نوع مواجهه اش با مخاطب جستجو کرد. او به روایت و زبانی تازه در این داستان دست پیدا کرده است که بسیار جذاب و در عین حال شیرین و خواندنی است.