داستان در شهر مشهد میگذرد و سه شخصیت اصلی دارد. طوطیا، صدیقه و یحیی. طوطیا زنی است با چند بچه قد و نیم قد، او در کودکی با مردی که بیست سال از خودش بزرگتر بوده و اصلا دوستش نداشته ازدواج کرده است و در زندگیاش روزی نبوده که حتی ذرهای مرد را دوست داشته باشد. او زنی است که احساس میکند زندگیاش به پای مردش تباه شده است. صدیقه و یحیی زوجی هستند که در همسایگی طوطیا زندگی میکنند. آنها ده سال است که ازدواج کرده اما بچهدار نشدهاند، حالا صدیقه یک هفتهای است که غیبش زده است جستجوهای نیروی انتظامی برای پیدا کردن او آغاز شده است. ناپدید شدن صدیقه از خانه برای طوطیا مهم است. او زنی است که همیشه فکر ترک شوهر را در سر داشته و هیچوقت این کار را نکرده است و حالا کار صدیقه، طوطیا را با خودش دچار چالشی جدی کرده است. طوطیا ترجیح میدهد که یحیی صدیقه را در چاه خانه انداخته و مظلومانه کشته باشد تا این که زن از خانه فرار کرده باشد و با کارش بدبختی چندینساله او را به رخش کشیده باشد. غیبت صدیقه ادامه دارد تا این که روزی مامورها یحیی را با خود میبرند... محبوبه موسوی در این داستان زنانه ما را بر سرگشتگی و حیرانی شخصیتهای داستانش همراه میکند تا ترکیبی از ترسهای تحمیل شده و آرزوهای برباد رفته و تواناییهای سرکوب شده و عقیممانده را به ما نشان دهد. تکنیک روایی موسوی در این کتاب بسیار جذاب است و بهکارگیری زیبای شکست زمان و روایت غیرخطی آن رمان را مدرن کرده است.