این کتاب پژوهشی است درباره چامه های روز و شب (خورشید) که در شاهنامه استاد توس، فردوسی بزرگوار جاودانه شده اند و دستاورد کوششی است که نگارنده خواسته است با بررسی خود داستان ها دریابد که وابستگی آنها به رویدادهای سروده شده چگونه تواند بود؟ چه رازی در کار است که همه این 423 چامه آن چنان خوش آیند هر پارسی زبانی است؟ فردوسی در 423 چامه، خورشید را و به سخن دیگر روز و شب را بسانی فروزیده که برخی از آنها نمودی از چگونگی بازتاب سرگذشت ها بر او (ناشاد از شکست ها و شاد از پیروزی ها و بیزاری از مردم بد) است. چونی زندگی خود او یا فراگرد داستان ها و کارها نیز بی گمان در این بازتاب جای ویژه ای داشته اند. در همه چامه ها خورشید با نام های گوناگون بسانی پدیدار شده که یا همان کره نورانی و گرمابخش زمین است یا جانداری مانند آدمی است که اندوهگین و شادمان می شود، ابزار جنگی به کار می برد تا بر تیرگی پیروز شود، گاهی شکست می خورد، از شب می گریزد یا از رویارویی پرهیز می کند و گاهی مهرورز می شود. فردوسی همه این رویدادها را به زیبایی و سخنوری بی مانند خود نگارینه کرده است. چامه هایی که روزها و شب ها را فروزیده، خورشید یا به تنهایی یا با زاب ها یا ابزارهای رزمی پدیدار شده است. شب را نیز همین گونه سروده و گاهی هم ستیزه جویی و پیکار این دو نگارینه شده که آن هم به راستی بی مانند است.