هدف از نگارش این کتاب طرح دوباره این پرسش است که آیا شعر به طور خاص، و ادبیات به طور عام، هم بخشی از زبان هستند؟ و یا پدیده هایی جدا و مستقل محسوب می شوند؟ اهمیت این پرسش و تفحص درمورد آن از این جهت است که اکنون و در زمان حاضر زبان شناسی یکی از محوری ترین رشته ها در مبحث علوم انسانی مطرح گشته است. مولف کوشیده است با ارائه طرح واره ای از نگره زبان شناختی، یعنی زبان شناسی سیستمی-نقش گرا که ابزاری کارآمد در تحلیل و تبیین زبان و پدیده های زبانی است و توسط م.ا.ک هلیدی عنوان شده است در چهار مقاله به بحث و بررسی در این رابطه پرداخته و آن را از هرجهت مورد نقد قرار دهد. در مقاله نخست سیمای کلی این نگره و چهارچوب نظری زبان شناختی ترسیم و بیان شده است.در مقاله ی دوم ترجمه ای از مقاله ی کوتاهی که توسط هلیدی درمورد نسبت میان زبان شناسی و ادبیات و ماحصل این رابطه یعنی سبک شناسی است آورده شده است. در مقاله ی سوم به تبیین چگونگی فراروییدن شعر از دل زبان پرداخته و معیارهایی برای تمایز میان شعر و غیر شعر ارائه شده است. در مقاله چهارم نیز به گفتگو با چند شعر نیمایی پرداخته و ویژگی های بنیادین سخن نیمایی برشمرده شده است.