با د استان هایی از گونتر کنرت، هانس بندر، اسلاومیر مروژک، کامیلو خوسه سلا، آندره آس کدروس، مری لاوین، وارلام شالاموف، جیووانی پاپینی، جی. ام. ا. بیس هوفل، هاینریش بل، جیمز پلانکت، سزار پترسکو، میلوان جیلاس، آناتول پوتمکوفسکی، لیام اوفلاهرتی، اری دولوکا و ... آفتاب روی صورت او افتاده بود و بیدارش کرد.اما باعث شد چشم هایش را ببندد،از سرازیری جاری شد بی آنکه مانعی بر سرراهش باشد. به صورت جریانی سیال در آمد،دسته های مگس را جمع کرد که بالای سر او می پریدند و بر پیشانی مرد می نشستند، گرد سر او می چرخیدند،بعد جای خود را به دسته تازه از راه رسیده می دادند. وقتی می خواست آنها را از خود براند ، متوجه شد که اورا بسته اند. طنابی نازک دور بازوی او تاب خورده بود. دست هایش را طناب پیچیده کرده بودند. یک رشته طناب دور مچ پای او پیچیده بود و به صورت ضربدری دور تا دور ساق و ران و کمر و سینه و بازوهایش را گرفته بود.