داستان این کتاب درباره دو ارباب روسی است که نام کوچک هر دو ایوان است. دوستی و علاقه این دو فرد به هم شهره آفاق است و سال هاست که در کنار هم هستند. اما یک روز سر یک تفنگ، دعوا می کنند و همین نزاع کوچک پایه محکم دوستی شان را متزلزل می کند و از آن پس نزاعی طولانی بین شان شکل می گیرد که به سرانجامی نمی رسد. گوگول در این اثر، زندگی پیش پاافتاده و مبتذل مردم عامی را با لحنی طنز به نمایش می گذارد. راوی داستان، دانای کل است. اما ابتدای داستان به نظر می رسد شخصی چاپلوس که مقهور جلال و شکوه زندگی این دو ارباب شده مشغول معرفی آن ها به خواننده است. با این وجود در لایه زیرین این چاپلوسی ها گوگول با زبان کنایه خساست، طمع و سنگدلی این دو نفر را به خوبی نشان می دهد. داستان از تفاوت های ظاهری و خصوصیات زندگی این دو نفر آغاز می شود تا در فصل بعدی وارد ماجرای اصلی داستان شود؛ ماجرایی که به متعلقات یکی از ایوان ها مربوط می شود، تفنگی که در دست یکیشان است و آن یکی طالبش شده است.