هیچ عملیاتی ساده نیست. همه چالشهار خودشان را دارند. نمی توانم همه چیز را طبق برنامه انجام دهم، ولی باید مطمئن شوم که کارم را نامرئی انجام داده ام. اسپلینترسل بودن، فقط به همین موضوع بستگی دارد. هیچ ردپایی به جا نگذار. وارد شو. خارج شو. کار تمام. گروهی از راه دور وضعیت من را زیر نظر دارند و از من حمایت می کنند. حرفه ای هایی که کارشان را خیلی خوب بلدند. ولی من هستم که در خط آتش قرار دارم. به هر حرکتی باید آنقدر فکر کنم که انگار محل عملیات یک صفحه ی شطرنج بزرگ است. یک اشتباه کوچک می تواند مرگبار باشد. دوست دارم فکر کنم که اشتباه نمی کنم. من سام فیشر هستم. من یک اسپلینترسل هستم.