"خیرالنساء" به قلم "قاسم هاشمی نژاد" داستانی است بلند از این نویسنده ی فقید که نوشتارهای برآمده از قلم او در زمره ی بهترین آثار ادبیات فارسی معاصر قرار می گیرد. این اثر که بعد از سال ها تجدید چاپ شده، قصه ای است از سرگذشت مادربزرگ او که "خیرالنساء" نام دارد و "قاسم هاشمی نژاد" به شیواترین شکل ممکن، این داستان دلنشین عارفانه را از زندگی "خیرالنساء" به رشته ی تحریر در آورده است. سبک روایت اثر از رمز و رازی منحصر به فرد برخوردار است و نثر آن افسون کننده و زیباست. "خیرالنساء" که یک زن روستایی است، در روزی که بر اساس سنت دیرینه ی مردم طبرستان روز مارمه نام دارد، در حالتی که میان خواب و رویاست، پسرکی سپیدپوش را می بیند. پسرک در این احوال وهم آلود به او کتابی می دهد و بعد از این دردی در گیجگاه "خیرالنساء" جا می گیرد. این درد در سر، به دستان او خاصیت شفابخشی می دهد و از آن به بعد "خیرالنساء" با ترکیبی از علم غیب و طب سنتی، بیماران مختلفی را مداوا می کند. اما عمر طولانی "خیرالنساء" او را به روزهایی می رساند که نوگرایی و منسوخ شدن آداب سنتی، سبب می شود تا "خیرالنساء" از طبابت منع شود. پسرکی که یک روز جلد تیماج به دست آمده بود، باز بر می گردد و این بار آن را با خود می برد. بردن همانا و پریدن درد از سر "خیرالنساء"همانا. درد اما درد دانش و درد زندگی بود و این چنین قصه ی "خیرالنساء" به سر آمد. "قاسم هاشمی نژاد" موفق شده در این اثر فضایی رازگونه و مبهم بیافریند که حالت های عرفانی این زن حکیم، در آن به خوبی جلوه کند.