در رمان «حلقۀ سوم» زنی به نام اکاوی داستان زندگی خود را برای دوستش نینا نقل می کند. زندگی او به ظاهر گذرانی روزمره و مبتذل همچون بسیاری از سرگذشت های دیگر است، لیکن بازیـگران و سیر حوادث آن گونه که آن بانو شرح می دهد و جزئیات آن را می آورد و می پندارد، تا سطح تراژدی هیجان انگیزی اوج می گیرد که گاه سخت زشت و نفرت آور است و گاه بسیار دلخراش و حزن آور. شخصیت های این سرگذشت و صحنۀ این دنیای شگفت انگیزی که آدم را به یاد نوشته های ژان ژنه و لویی فردینان سلین می اندازد، ما را با زندگانی روزمرۀ یک خانوادۀ یونانی از طبقۀ خرده بورژوا آشنا می کند و در ضمن، دریچه ای است که به روی تاریخ معاصر یونان گشوده می شود.