کتاب «هرگز نیفت» از سال ۱۹۷۵ و در شهر باتم بنگ کامبوج روایت خود را شروع می کند. راوی کتاب کودکی است که سعی دارد تصویری از زندگی و محیط اجتماعی پیرامون خودش را ارائه کند و در این میان ساختار طبقاتی و اجتماعی حاکم بر این جامعه را به تصویر می کشد. داستان این کتاب بر موضوع جداسازی اعضاء خانواده ها در کامبوج طی این مقطع خاص زمانی و وادار کردن کودکان به کار روی شالیزارهای برنج حرکت می کند و در ادامه تصویری هولناک از تلاش برای وادار کردن افراد برای اعتراف به خائن و وطن فروش بودنشان و در ادامه کشتار آنها و دفن شان در گروهای دسته جمعی اشاره می کند؛ قتل عامی که طی آن دو میلیون نفر معادل یک چهارم جمعیت این کشور کشته شدند.