لیبرالیسم همیشه قماری بوده است بر سر آزادی و بحث علنی، محصول اشتیاقی برای پرواندن تردید در بارة همه چیز به طور خاص، اعتقادی به انتقاد و رقابت شدید، و اعتمادی کلی به نتیجة آن. تاریخ اخیر قطعا آن اعتماد را آزموده است، اما لیبرالیسم از زمان هایی تیره تر از این ها نیز جان به در برده است، و به نظر من، باز هم بخت با قماری است که لیبرالیسم ما را به آن فرامی خواند. تضارب آزادانة افکار متعارض، روش های شکاکیت سازمان یافته و سامانة رقابت سیاسی دموکراتیک و اقتصادی منابع غنی آگاهی، فراوانی و توانمندی بشر است. این ها اجزای داستان قدرت آزادی هستند. لیبرالیسم فقط در طلب حقوقی نیست که محدودیت هایی برای دولت وضع کند. حقوق قطعا بر انطباق مسئولیت های فردی و اجتماعی دلالت دارد، و به طوری که در این متن می کوشم نشان دهم، لیبرالیسم به همان اندازه که روشی برای آفرینش قدرت است، همان اندازه روشی است برای محدود کردن آن. این درسی است که بلافاصله از انقلاب های بزرگ و کلاسیک لیبرال (1688 در انگلستان، 1776 در آمریکا) و همچنین از انقلاب های لیبرال متأخر (1989 در اروپای شرقی) گرفته شده است.