از جمله کنایه های بزرگی که به مکانیک کوانتوم وارد است این است که مبانی مفهومی آن علاوه بر این که برای فیزیکدانانی که از آن استفاده می کنند عجیب به نظر می رسد ، بلکه فلاسفه نیز عمدتا به آن اعتنایی نداشته اند. در "فیزیک و فلسفه" ، "برنارد دسپانیا" استدلال می کند که فیزیک کوانتوم - با ایجاد تردید در مفاهیمی که قبلا تقدیس شده اند ، مانند فضا ، ماده و علیت- خواستار تجدید نظر جدی در عمده ی مباحث فلسفه سنتی است. در "فیزیک و فلسفه" اثری قابل درک و بدون استفاده از ریاضیات پیچیده در مورد معنای فلسفی انقلاب کوانتومی ، توسط یکی از اساتید برجسته جهان در این زمینه ارائه شده است. "برنارد دسپانیا" گزارشی عینی از اصول اساسی و هدایت کننده فیزیک معاصر - به ویژه مکانیک کوانتوم - و به دنبال آن نگاهی به عواقب این تفکر فلسفی را ارائه می دهد. "برنارد دسپانیا" ابتدا با توصیف اکتشافات اخیر در فیزیک کوانتوم اهمیت تحولات معاصر را تجزیه و تحلیل می کند و سپس شروع به تبیین نظریه های مختلف فلسفی - از قبیل ماتریالیسم ، رئالیسم ، کانتیسم و نئو کانتیسم - در برابر مشکلات مفهومی نظریه کوانتوم می کند. نتیجه گیری کلی وی این است که اگرچه پیامدهای فیزیکی نظریه کوانتوم نشان می دهد که دانش علمی هرگز واقعیت مستقل از ذهن را به طور واقعی توصیف نمی کند ، اما مفهوم چنین واقعیت غایی - واقعیتی که ما هرگز نمی توانیم به طور مستقیم یا منطقی به آن دسترسی پیدا کنیم و آن را واقعیت پوشیده می نامد - با این وجود از نظر مفهومی ضروری است.