دیوید امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی بود. دورکیم رسما رشته آکادمیک جامعهشناسی را تأسیس کرد و معمولا به عنوان یکی از معماران اصلی علوم اجتماعی مدرن، همراه با کارل مارکس و ماکس وبر ذکر میشود. بیشتر کارهای دورکیم به این موضوع مربوط میشود که چگونه جوامع میتوانند یکپارچگی و انسجام خود را در مدرنیته حفظ کنند، عصری که در آن پیوندهای سنتی اجتماعی و مذهبی بسیار کمتر جهانی هستند و در آن نهادهای اجتماعی جدید به وجود آمدهاند. برداشت دورکیم از مطالعه علمی جامعه، زمینه را برای جامعه شناسی مدرن فراهم کرد و او از ابزارهای علمی مانند آمار، بررسی ها و مشاهدات تاریخی در تحلیل خود از خودکشی در گروه های کاتولیک و پروتستان استفاده کرد. دورکیم عمیقا درگیر پذیرش جامعه شناسی به عنوان یک علم مشروع بود. او پوزیتیویسمی را که در ابتدا توسط آگوست کنت مطرح شده بود، اصلاح کرد و آنچه را که میتوان نوعی رئالیسم معرفتشناختی در نظر گرفت، و همچنین استفاده از مدل فرضی-قیاسی در علوم اجتماعی را ترویج کرد. برای دورکیم، جامعهشناسی علم نهادها بود که این اصطلاح را به معنای وسیعتر آن بهعنوان «باورها و شیوههای رفتاری که توسط جمع ایجاد میشود» با هدف کشف واقعیتهای اجتماعی ساختاری میدانست. به این ترتیب، دورکیم یکی از حامیان اصلی کارکردگرایی ساختاری، دیدگاهی بنیادی در جامعهشناسی و انسانشناسی بود. به نظر او، علوم اجتماعی باید کاملا جامع باشد. به این معنا که جامعه شناسی باید پدیده هایی را که به طور کلی به جامعه نسبت داده می شود، مطالعه کند، نه اینکه محدود به مطالعه کنش های خاص افراد باشد.