این کتاب روایتگر داستانی است از عشق، خیانت، از خودگذشتگی و مراقبت. “دل به تو بستم” ماجرای ترمه، مهرشاد و امید را به تصویر می کشد، دوستان دوران کودکی که حالا پس از سال ها جوانانی بالغ شده اند. مهرشاد در یکی از روزهای نوجوانی اش همراه خانواده از ایران کوچ کرد؛ امید به خواستگاری ترمه رفت و آن دو باهم نامزد کردند. اما حالا مدتی بعد از نامزدی امید و ترمه خبری از حضور امید نیست، او به بهانه کار به تهران رفته و مدت زیادی است که ترمه را از خود بی خبر گذاشته است، این در حالی است که مهرشاد برای انجام کاری به ایران بازگشته است، او دل در گرو ترمه دارد، اما ماجرای پیش آمده میان ترمه و امید مانع از ابراز احساساتش می شود تا اینکه اتفاقاتی رخ می دهد و همه چیز رنگ دیگری به خود می گیرد. حالا مهرشاد مثل روزهای کودکی حامی ترمه می شود و پناهگاهی برای او در مقابل نامردی امید…