رمانی با سه راوی که هر سه آن ها به نوعی باهم در ارتباط اند. وینک دختری با موهای فر و کک و مک هایی در صورت و بدنش است که میدنایت را دوست دارد، پاپی یکی از دخترهای شرور مدرسه است با چهره و اندامی زیبا، کسی که پای ثابت اذیت کردن دیگران و شر درست کردن است و میدنایت پسری معمولی و دوست داشتنی است که به پاپی علاقه دارد و میان عشق این دو دختر معلق مانده است. پاپی میدنایت را تنها برای اهداف خودش می خواهد، او درواقع اصلا علاقه ای به آن پسر ندارد و دلش جایی دیگر پیش لیف گرو مانده است. اما همیشه همه چیز این طور نمی ماند، ناگهان اتفاقی می افتد، دروغی گفته می شود، چیزها عوض می شوند و قصه ها طوری دیگر رقم می خورند…