این کتاب شما را به اعماق ماجراهای شکل گیری یک کلنی بر روی سیاره "ترانتهال" برده که در حال فروپاشی تدریجی می باشد و به جای ارمغان آوردن دموکراسی و رفاه برای ساکنانش، غرق در دسیسه های سیاسی شده است. قبایل "دار یابی" که در همسایگی ترانتهال قرار دارند، از این فرصت استفاده کرده و با تمام قوای خود به ترانتهال حمله می کنند. در این میان دختر یکی از فرماندهان عالی رتبه کلنی به نام "بریت داربوگ" علی رغم مخالفت های پدرش به همراه دوستانش داوطلبانه برای شرکت در جنگ ثبت نام می کنند. به نظر شما فرماندار کلنی"ست آدام" ، با چه تدبیری می تواند از نابودی این سیاره قدمت دار جلو گیری کند؟ آیا ذخیره سازی مواد اولیه مورد نیاز برای ساکنان در ایستگاه های فضایی می تواند کلنی را از شرایط بدی که به آن دچار شده نجات دهد؟ آیا با قرار گرقتن بریت داربورگ در شرایط ترسناک و سخیفی که برایش پیش آمده، همچنان می تواند تاثیری در روند جنگ داشته باشد؟ و...