قبل از طرح سوال «دین به چه درد می خورد؟» یک سوال مهم تر و واجب تر قابل طرح است. و آن سوال این است که: تعریف ما از دین چیست؟ وقتی می گوییم «دین»، دقیقا از چه چیزی حرف می زنیم؟ ممکن است گفته شود که دین عبارت است از مجموعه بایدها و نبایدها. ممکن است گفته شود که دین عبارت است از نقشه ای که در آن خطوط و حدود و مرزهای میان خوب و بد، درست و غلط، واجب و حرام و مکروه و مستحب مشخص شده است. ممکن است گفته شود که دین عبارت است از سپردن تعهد یا تقید به انجام مجموعه ای از اعمال عبادی. ممکن است گفته شود که دین عبارت است از مجموعه ای از اصول و فروع؛ اصول از قبیل توحید و نبوت و معاد و... و فروع از قبیل نماز و روزه و حج و زکات و... ممکن است گفته شود که دین عبارت است از پایبندی به یک سری از قوانین و مقررات. با یک نگاه جامع تر می توان گفت که دین همۀ این تعاریف هست و نیست. هست به این معنا که وجودشان را نمی توان انکار کرد. و نیست به این معنا که این، همۀ داستان نیست و همۀ داستان این نیست. با هر کدام از این تعاریف می توان به وجه و نمایی از دین رسید، ولی این وجه یا نما به یقین همۀ دین نیست. اگر موافق باشید برای دریافت بهتر ماهیّت دین، دست به دامن چند مثال ساده بشوم. مثال هایی که هر کدام به تنهایی برای ارائه مفهوم موردنظر ما کافی نیستند، ولی وقتی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و دست به دست هم بدهند، ما را به مفهوم نسبتا درست تر و کامل تری از ماهیت دین نزدیک می کنند...